ماه و مهر |
دشمن سازی علی بحث در مورد دوران خلافت چهار ساله و اند ماهه حضرت علی است . علی همه وقت شخصیت دو نیرویی بوده است . علی همیشه هم جاذبه داشته است و هم دافعه . دوران خلافت علی و همچنین دوره های بعد از وفاتش یعنی دوران ظهور تاریخی علی دوره تجلی بیشتر جاذبه و دافعه اوست . علی مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود و از افتخارات اوست . هر آدم مسلکی و هدفدار و مبارز دشمن ساز و ناراضی درست کن است . و مصداق قول خداست که : « در راه خدا می کوشند و از سرزنش سرزنشگری بیم نمی کنند .» سوره مائده آیه 54 علی در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود ناکثین و قاسطین مارقین علی در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست . اصحاب جمل که خود، آنان را ناکثین نامید . اصحاب صفین که آنان را قاسطین خواند . اصحاب نهروان یعنی خوارج که آنهار ا مارقین خواند . ناکثین از لحاظ روحیه پول پرستان بودند و صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض ،سخنان او در باره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است . اما روح قاسطین روح سیاست و تقلب ونفاق بود آنها می کوشیدند تا زمام حکومت را در دست گیرند و بنیان حکومت علی را در هم فرو ریزند. در حقیقت جنگ علی با آنها جنگ با نفاق و دو رویی است . دسته سوم که مارقین هستند روحشان روح عصبیتهای ناروا و خشکه مقدسیها و جهالتهای خطر ناک بود. پیدایش خوارج : خوارج یعنی شورشیان این واژه از خروج به معنای سرکشی و طغیان گرفته شده است . پیدایش آنان در جریان حکمیت است در جنگ صفین در آخرین روزی که جنگ داشت به نفع علی خاتمه می یافت معاویه با مشورت عمر وعاص دست به یک نیرنگ ماهرانه زد و دستور داد قرآنها را بر سر نیزه ها بلند کنند که مردم! ما اهل قبله و قرآنیم و بیاید آن را بین خویش حکم قرار دهیم . علی فریاد بر آورد بزنید آنها را . اینها صفحه و کاغذ قرآن را بهانه کرده و می خواهند به روش ضد قرآنی خود ادامه دهند . کاغذ و جلد قرآن در مقابل حقیقت آن ارزش و احترامی ندارد .
اینها کاغذ و خط را دستاویز کرده تا حقیقت و معنی را نابود سازند . عده ای از نادانها ومقدس نماها فریاد بر آوردندبااقرآن بجنگیم ؟ نادانی بی خبری همچون پردهای سیاه جلو چشم عقلشان را گرفت و جریان حکمیت بوجود آمد و عدهای که این جریان حکمیت را پذیرفتند آمدند پیش علی که نفهمیدیم و تن به حکمیت دادیم از این جا بود که فرقهای مذهبی به نام خوارج بوجود آمد ابتدا یک فرقه یاغی و سرکش بودند ولی کم کم برای خود اصول وعقائدی تنظیم کردند . به این نتیجه رسیدند که عثمان و علی ومعاویه همه برخطا و گناهکارند و باید با مفاسدی که بوجود آمده مبارزه کنیم ، امر به معروف و نهی از منکر نماییم . لهذا مذهب خوارج تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر به وجود آمد . وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد : 1- بصیرت در دین 2 – بصیرت در عمل خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی ، مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند بلکه اساساً منکر بصیرت در عمل بودند زیرا تکلیف را امری تعبدی می دانستند و مدعی بودند باید با چشم بسته انجام داد . اصول عقائد خوارج ریشه اصلی خارخیگری را چند چیز تشکیل می داد : 1-تکفیر علی وعثمان و معاویه . اصحاب جمل و اصحاب تحکیم – کسانی که به حکمیت رضا دهند . 2- تکفیر کسانی که قائل به کفر علی و عثمان ودیگران که یادآور شدیم نباشند 3- ایمان تنها عقیده قلبی نیست ، بلکه عمل به اوامر و ترک نواهی جزء ایمان است 4- وجوب بلا شرط شورش بر والی و امام ستمگر . عقیده خوارج در باب خلافت تنها فکر خوارج که از نظر متجددین امروز درخشان تلقی می شود تئوری آنان در باب خلافت بود . اندیشهای دموکرات مآبانه داشتند . اینها در باب خلافت در مقابل شیعه قرار گرفته اند که می گوید خلافت امری است الهی و خلیفه باید تنها از جانب خدا تعیین گردد و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند که می گویند خلافت تنها از آن قریش است . عقیده خوارج در باره ی خلفا خلافت ابوبکر و عمر را صحیح می دانستند به این خیال که آن دو نفر از روی انتخاب صحیحی به خلافت رسیده اند واز مسیر مصالح نیز تغییر نکردند . انتخاب علی و عثمان را نیز صحیح می دانستند منتهی می گفتند عثمان از اواخر سال ششم خلافتش تغییر مسیر داده ومصالح مسلمین را نادیده گرفته است لذا از خلافت معزول بوده و چون ادامه داده است کافر گشته و واجب القتل بوده است . و علی چون مسئله تحکیم را پذیرفته و سپس توبه نکرده است او نیز کافر گشته وواجب القتل بوده است از سایر خلفا نیز بیزاری می جستند .
انقراض خوارج این جمعیت در اواخر دهه ی چهارم قرن اول هجری در اثر یک اشتباهکاری خطرناک بوجود آمد و بیشاز یک قرن ونیم نپاییدند . مکتب خوارج مکتبی بنود که بتواند واقعاً باقی بماند ولی این مکتب اثر خود را باقی گذاشت . افکار و عقائد خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ کرد و هم اکنون « نهروانیهای » فراوان وجود دارند ومانند عصر عهد علی خطر ناک ترین دشمن داخلی اسلام هستند . شعار یا روح ؟ بحث از خارجیگری و خوارج به عنوان یک بحث مذهبی ، بحثی بدون مورد وفاقد اثر است ،اما در عین حال بحث در باره خوارج و ماهیت کارشان برای ما و اجتماع ما آموزنده است ، زیرا مذهب خوارج هر جند منقرض شده است اما روحاً نمرده است .روح «خارجیگری » در ییکر بسیاری از ما حلول کرده است .بعضی از مذاهب ممکن است از نظر شعار بمیرند ولی از نظر روح زنده باشند . در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هر کس بگوید : علی خلیفه بلافصل پیغمبر است ، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم . ولی اگر به صدر اسلام که برگردیم به یک روحیه خاصی بر می خوریم که آن روحیه ، روحیه ی تشیع است و تنها آن روحیه ها بودند که می توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی ، صد در صد بپذیرند و دچار تزلزل نشوند . علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان . در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار . منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و ما را ه آنان را می رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی کند حقیقت است بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند .از اینجا معلوم می شود جقدر فراوانند افرادی که شعارشان شعار تشیع است و اما روحشان روح تشیع نیست . مسیر تشیع همانند روح آن ، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذب و دفعی بلکه جذب ودفعی از سنخ جاذبه و دافعه علی علیه السلام. [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 10:0 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|